کد مطلب:5008 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:298

آزادي بيان از ديدگاه امام علي(ع)
مقاله
در مقاله گذشته، از آزادي عرفاني و فلسفي، در منظر امام علي(ع) سخن گفتيم و در اين مقاله از آزادي بيان از نگاه امام علي(ع) بحث مي كنيم.

آزادي در محدوده اسلام

آزادي بيان، در حقيقت زير مجموعه آزادي اجتماعي و سياسي است. اين گونه آزادي، در چارچوب مباني اعتقادي به نحو كامل در اسلام وجود دارد. آزادي بدون اين مبنا، مورد نظر اسلام نيست. در دموكراسي غربي چيزي به نام مباني اعتقادي و ارزش ها وجود ندارد؛ بنابراين، الگو قرار دادن آن آزادي در نظام اسلامي خطا است.

در اسلام مباني و ارزش هاي مسلم و ثابتي وجود دارد كه ساختار آزادي را مشخص مي كند. به تعبير مقام معظم رهبري مدظله: «همين آزادي اجتماعي كه اين قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضايع كردن فراورده هاي ارزشمند معنوي يا مادي يك ملت به كار گرفته بشود، مضرّ است... ارزش ها و حقايق ثابت مسلّم اين آزادي را محدود مي كند.»1

بايد بر اين نكته نيز تأكيد داشته باشيم كه نبايد آزادي فلسفي را با آزادي سياسي اشتباه گرفت و اين گونه گفت كه: چون بشر آزاد آفريده شد، پس در عرصه سياست هم آزاد مطلق است!!

روسو، متفكر مشهور فرانسوي مي گويد: «همه افراد بشر مساوي آفريده شده اند... كسي كه از آزادي صرف نظر كند، از مقام آدميت، از حقوق و حتي از وظايف بشري صرف نظر نموده و هيچ چيزي نمي تواند اين خسارت را جبران نمايد.»2

همو گويد:

«طبيعت، انسان را آزاده آفريده، ولي جامعه او را بنده گردانيده است. طبيعت، انسان را خوشبخت ايجاد كرده ولي جامعه او را بدبخت و بيچاره نموده است.»3

طرف داران آزادي مطلق و دموكراسي غربي از اين غافلند كه در آدمي تنها عقل حاكم نيست، بلكه هواهاي نفساني نيز هست كه اگر مراقبت نشود عقل به راحتي تسليم توفان سهمگين خواهش هاي نفساني و اسير خودخواهي ها و زياده طلبي ها مي گردد. تجربه نشان داده است دموكراسي غرب نه تنها ابتلاها و نارسايي هاي فراوان براي بشر به ارمغان آورده، بلكه ارزش و شخصيت انسان ها را مسخ نموده است.

آزادي مطلق نكني هيچ هوس اي مرغ چو آزاد بر آيي زقفس

كز وي نرسد زيان به آزادي كس آزادي سودمند آن باشد و بس

آزادي بيان در اسلام

مقصود از آزادي بيان روشن است و نيازي به توضيح ندارد آزادي در اظهار عقيده و ابراز آن؛ آزادي انتقاد؛ آزادي ابراز موضع سياسي و... از مصاديق آزادي بيان مي باشد.

اين مقوله از آزادي در اسلام جايگاه شايسته خود را دارد تا جايي كه مباني و ارزش ها را متزلزل نكند، دقيقا همان چيزي است كه هم در قانون اساسي و هم در قوانين عادي به وضوح تبيين شده است.

در اسلام، حق اظهار نظر كردن نه تنها جايز، بلكه در مواردي كه منكري مطرح باشد، واجب شمرده شده است و به عنوان امر به معروف و نهي از منكر به عنوان يك فريضه مطرح شده است. در موارد ديگر اظهار نظر ناصحانه و دل سوزانه از مصاديق «النصيحة لائمة المسلمين» امري كاملاً پسنديده و مطلوب تلقي شده است.

اسلام، با ايجاد روح مسئوليت در همه، در حقيقت خود بهترين زمينه را براي آزادي بيان و قلم فراهم آورده است. نبي گرامي اسلام(ص) فرمود: «ألا كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيته؛4 آگاه باشيد همه شما نگهبان و مسئول از مجموعه تحت مسئوليت خويش مي باشيد.»

در اين راستا است كه از روش هاي مستمر پيامبر(ص) مشورت با امت بوده است. از سيره حضرت استفاده مي شود حضرت يازده بار با اصحاب مشورت كرده است.

با آن كه نبي گرامي(ص) از اشتباه و خطا مصون است، مشورت مي كند تا اين سنّت را به همه زمام داران جامعه اسلامي آموزش دهد كه احترام به مردم، و نظريات و پيشنهادهاي آن ها و زمينه اظهار نظر براي آن ها فراهم كردن روشي الهي و پسنديده است.

توضيح اين نكته ضروري است كه همه مشورت هاي پيامبر(ص) در مواردي بود كه حكم خاصي، از ناحيه خداوند در آن مورد نرسيده بود. كه در اين موارد حكم، حكم خدا است و همه بايد تسليم امر باشند:

«و ما كان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضي الله و رسوله امرا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبينا؛5 و هيچ مرد و زن باايماني حق ندارند، هنگامي كه خدا و پيامبرش امري را لازم بدانند، اختياري از خود در برابر فرمان خدا داشته باشد و هر كس نافرماني خدا و رسولش را كند به گمراهي آشكار گرفتار شده است.»

مقوله امامت و ولايت بر امت «عهدالله»؛ يعني ميثاق الهي است كه پيامبر به امر خداوند، امام علي(ع) را به امامت منصوب كرد و به مسلمانان امر فرمود كه با حضرت بيعت كنند. بيعت براي تحكيم و تثبيت امر خداوند بود، نه براي مشروعيت دادن به ولايت مولي علي(ع). كه مشروعيت ولايت امام علي(ع) فقط و فقط به امر خداوند بود و بس.

آزادي بيان در سيره امام علي(ع)

حضرت، در دوره حكومت خود نه تنها آزادي بيان را محدود نكرد، بلكه با صراحت بر گسترش اين آزادي تأكيد ورزيد و فرمود:

«... فلاتكلموني بما تكلّم به الجبابرة و لاتتحفظوا منّي بما يُتحفّظ به عند أهل البادرة و لاتخالطوني بالمصانعة و لاتظنوا بي استثقالاً في حقّ قيل لي...؛6 آن سان كه با جباران سخن مي گويند با من سخن مگوييد و از من پنهان مداريد آن چه را از مردم خشمگين به هنگام خشمشان پنهان مي دارند. هم چنين به چاپلوسي و تملّق با من رفتار نكنيد و مپنداريد كه گفتن حق بر من گران مي آيد.»

«... فلاتكفّوا عن مقالة بحق أو مشورة بعدل؛7 بنابراين، از گفتن سخن حق و يا مشورت عدالت آميز خودداري مكنيد....

امام علي(ع)، در مدت حكومت خويش در برخورد با خوارج تا جايي كه تنها اظهار نظر بود و بس، آنان را آزاد گذاشت، با اين كه برخورد آن ها بسيار سخيف و به دور از ادب بود، ولي موضع مولا در نهايت سعه صدر و خويشتن داري بود. بي ادبي آن ها همين بس كه به هنگام نماز جماعت امام علي(ع) گوشه اي مي ايستادند و فُرادي نماز مي خواندند!

به هنگام خطابه حضرت سر و صدا به راه مي انداختند و مزاحم استفاده مردم از خطابه دلنشين حضرت مي شدند!

به هنگام نماز حضرت، با خواندن آيات كفر و شرك به امام تعريض داشتند!

ولي امام، با صبر و حلم و بردباري و سعه صدر مي فرمود:

«لكم عندنا ثلاث خصال: لا نمنعكم مساجد الله ان تصلّوا فيها و لانمنعكم الفي ء ما كانت ايديكم مع ايدينا و لانبدؤكم بحرب حتي تبدؤنا؛8 شما نزد ما سه چيز را داريد 1ـ مانع نماز خواندن شما در مسجد نمي شويم 2ـ حق تان را از في ء (بيت المال) قطع نمي كنيم مادامي كه دستتان در دست ماست؛ (يعني دست به

توطئه عملي عليه حكومت نزديد.) 3ـ تا شما جنگ را آغاز نكرديد، ما نبرد نمي كنيم (ما آغازگر جنگ با شما نيستيم.)

متأسفانه اين برخورد بزرگ وارانه مولا در روح آن نادانان اثر نگذاشت و سرانجام راه جنگ با حضرت را در پيش گرفتند. به همان ميزاني كه امام تا قبل از حركت توطئه آميز و عملي آن ها رفتار كريمانه و توأم با سعه صدر داشت،9 بعد از بروز توطئه عملي و جنگ آن ها امام قاطعانه با آن ها جنگيد و دستور داد همه را به قتل برسانند جز نُه نفر كه از معركه گريختند، بقيه كشته شدند.10

نصح در نهج البلاغه

امام علي(ع) در نهج البلاغه از «نصح» و «تناصح» فراوان سخن گفته است. نصح، به معناي خلوص است. به عسل خالص، عسلي كه موم نداشته باشد ناصح گفته مي شود. اظهارنظر ناصحانه؛ عبارت است از: اظهار نظري كه جز قصد خيرخواهي غرضي ديگر در آن نباشد و با شيوه صحيح و درست و خيرخواهانه صورت پذيرد، آن حضرت در سخني مهرآميز فرمود:

«فاعينوني بمناصحة خليّةٍ من الغشّ سليمة من الريب؛11 پس مرا با خيرخواهي خالصانه و سالم از هرگونه شك و ترديد ياري كنيد.»

در سخن ديگري فرمود:

«فعليكم بالتناصح في ذلك و حسن التعاون عليه...؛12 بر شما باد كه يكديگر را بر اداي حقوق نصيحت كنيد (حقوق متقابل حكومت و مردم) و به خوبي در انجام آن همكاري نماييد.

آن امام همام، در بيان حقوق متقابل حاكم و مردم فرمود:

«أيّها النّاس انّ لي عليكم حقا و لكم عليّ حقّ فامّا حقّكم عليّ فالنصيحة لكم و توفير فيئكم عليكم و تعليمكم كي لاتجهلوا و تأديبكم كيما تعلموا و اما حقّي عليكم فالوفاء بالبيعة والنصيحة في المشهد والمغيب والاجابة حين ادعوكم

والطاعة حين امركم؛13 اي مردم مرا بر شما حقي و شما را بر من حقي است؛ حقي كه شما بر گردن من داريد، خيرخواهي نسبت به شما؛ غنايم را به تمامي ميان شما تقسيم كردن؛ تعليم دادن شما است تا جاهل نمانيد و تأديب شما است تا بياموزيد. و اما حقي كه من بر گردن شما دارم آن است كه در بيعت وفادار باشيد و در آشكارا و نهان خيرخواهي را از دست ندهيد و چون فرا مي خوانمتان به من پاسخ دهيد و چون فرمان مي دهم فرمان بريد.»

«نصح» در اين كلمات معناي گسترده اي دارد هم شامل پيشنهادهاي مفيد و سازنده است و هم شامل انتقادهاي سازنده و راهگشا، نه انتقادهاي سوزنده و مغرضانه و از سر عُقده و عقده گشايي!!

پرواضح است كه امام علي(ع) معصوم است و انتقادي بر او وارد نيست. حضرت با اين شيوه و اين سخنان در حقيقت شيوه زمام داري را مي آموزد.

امر به معروف و نهي از منكر در نهج البلاغه

از مقولاتي كه در زمينه آزادي بيان در نهج البلاغه مي توان استفاده كرد: «امر به معروف و نهي از منكر» است. معروف و منكر را نبايد تنها در محدوده مسائل فردي و اجتماعي ديد، بلكه در همه زمينه ها از جمله مسائل سياسي اين اصل جايگاه دارد.

مولا، در نهج البلاغه بر اين اصل زندگي ساز و نشاط آفرين جامعه تأكيد خاص دارد. تا جايي كه سفارش پاياني عمر مولا همين فريضه است:

«... لا تتركوا الامر بالمعروف والنهي عن المنكر فيولّي عليكم شراركم ثم تدعون فلايستجاب لكم؛14 امر به معروف و نهي از منكر را ترك نكنيد كه اشرار بر شما مسلّط مي شوند، آن گاه هرچه دعا كنيد دعايتان مستجاب نخواهد شد.»

در سخني ديگر ترك كننده اين فريضه را مرده زنده نما ناميده است: «... و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و يده فذلك ميّت الاحياء...؛15 و گروهي ديگر نه با زبان نه با قلب و نه با دست با منكرات مبارزه نمي كنند اين ها مردگان زنده نمايند.»

«... و ما اعمال البرّ كلّها والجهاد في سبيل الله عند الامر بالمعروف والنهي عن المنكر الا كنفثة في بحر لجّي...؛16 تمام اعمال نيك و حتي جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهي از منكر همچون قطره اي است در مقابل يك درياي پهناور.»

اين سخنان بلند حماسي را در محدوده جزيي زندگي ديدن خطا است. قطعا بخشي از مصاديق آن نهي از منكرات سياسي است كه دست اندركاران نظام با همه قصد خيري كه دارند معصوم نيستند و نياز به تذكر و امر و نهي دارند. جالب اين جا است كه مولا در سخني فرياد و خروش برآوردن در برابر حاكم جائر را برترين جهاد ناميده است:

«و افضل من ذلك كلّه كلمة عدل عند امام جائر؛17 و اما از همه اينها مهم تر سخني است كه براي دفاع از عدالت در برابر پيشواي ستمگري گفته مي شود.»

اين ها بخشي از مقولاتي است كه مي توان براي آزادي بيان از ديدگاه مولا علي(ع) بهره گرفت.

مرزهاي آزادي بيان

آزادي بي حد و مرز از ويژگي هاي ليبراليسم غربي است كه بر مبناي امور مادي استوار است.

ليبراليسم نظريه «بگذار هر كس هر چه مي خواهد بكند (لسه فر)» را شعار خود قرار داده و توصيه هاي اخلاقي و ديني را مغاير با آزادي دانسته آن ها را نفي مي كند.

آزادي مطلوب اسلام، در همه زمينه ها حد دارد و حدود آن را قانون، به ويژه قانون اساسي مشخص كرده است.

اولين حد آن اين است كه نبايد آزادي مخلّ به مباني اسلام باشد.

اصل 24 قانون اساسي مي گويد:

«نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند، مگر آن كه مخلّ به مباني اسلام و يا حقوق عمومي باشد.»

اصل 26 مي گويد:

«احزاب، جمعيتها، انجمنهاي اسلامي و صنفي و انجمنهاي اسلامي يا اقليتهاي ديني شناخته شده آزادند، مشروط بر اينكه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملّي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند هيچ كس را نمي توان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكي از آنها مجبور ساخت.»

اصل 27 مي گويد:

«تشكيل اجتماعات و راه پيمايي ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخلّ به مباني اسلام نباشد آزاد است.»

ديگر حد آزادي «مصالح جامعه» است. اگر گوينده يا نويسنده اي بخواهد با سوء استفاده از آزادي، استقلال جامعه اسلامي و يا آزادي هاي مشروع را خدشه دار كند بايد جلو او گرفته شود و اين نص قانون است:

در ماده 3 قانون مطبوعات مصوب سال 1364 آمده است: «مطبوعات حق دارند نظريات، انتقادات سازنده، پيشنهادات و توضيحات مردم و مسئولين را با رعايت موازين اسلامي و مصالح جامعه درج و به اطلاع عموم برسانند.»

و در ماده 6 همان قانون آمده است:

«نشريات جز در موارد اخلال به مباني و

احكام اسلام و حقوق عمومي كه در اين فصل مشخص مي شود آزادند.»

و در ماده 26 همين قانون آمده است:

«هر كس به وسيله مطبوعات به دين مبين اسلام و مقدسات آن اهانت كند در صورتي كه به ارتداد منجر شود، حكم ارتداد در حق وي صادر و اجرا و اگر به ارتداد نيانجامد، طبق نظر حاكم شرع بر اساس قانون تعزيرات با وي رفتار خواهد شد. سخن در اين زمينه را با رهنمودي از حضرت امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري مدظله به پايان مي بريم.

امام خميني(ره) فرمود:

«... قلمي آزاد است كه توطئه گر نباشد، قلمي آزاد است، روزنامه اي آزاد است كه نخواهد اين ملّت را به عقب و به تباهي بكشد اين قلم ها همان سرنيزه سابق است كه مي خواهند ملّت را به تباهي بكشند... قلم هاي فاسد آزاد نبايد باشد. الآن هم فاسدهاشان خيلي هايشان آزادند من جمله همين قلم هايي كه مي گويند چرا آزاد نمي گذاريد اينها هم توطئه گر هستند.»18

مقام معظم رهبري در زمينه مرزهاي آزادي فرمودند:

«در اسلام مرزهاي اخلاقي وجود دارد. در اسلام آزادي علاوه بر آن حدود مادي مرزهاي معنوي هم دارد. البته بله كسي كه عليه منافع كشور و عليه سود كشور اقدامي بكند آزادي اش محدود مي شود اين منطقي است اما مرزهاي معنوي هم دارد.

اگر كسي عقيده گمراهي دارد، عيبي ندارد، وقتي مي گوييم عيبي ندارد يعني پيش خدا و پيش انسان هاي مؤمن عيب دارد ليكن حكومت هيچ وظيفه اي در قبال او ندارد در جامعه مسلمان، يهودي و مسيحي و بقيه اديان گوناگون هستند الآن در كشور ما هم هستند در زمان صدر اسلام هم بودند هيچ مانعي ندارد، اما اگر قرار باشد آن كسي كه عقيده فاسد دارد به جان ذهن و دل افرادي كه قدرت دفاع ندارند بيفتد و بخواهد آن ها را هم گمراه كند اين براي آدم يك مرز است اين جا آزادي محدود مي شود. از نظر اسلام اينگونه است يا مثلاً بخواهند اشاعه فساد كنند، بخواهند فساد سياسي و فساد جنسي و فساد فكري به وجود بياورند يا همين فيلسوف نماهايي كه در گوشه و كنار هستند بخواهند درباره اين كه تحصيلات عاليه براي جوانان خوب نيست مقاله بنويسند بنا كنند عيوبش را ذكر كردن البته به احتمال قوي درصدي نود اثر نخواهد كرد اما ممكن است درصدي ده جوان تنبل اثر بكند نمي شود اجازه داد كساني بنشينند با وسوسه و دروغ انسان ها را از تحصيل باز دارند. آزادي دروغ گويي نيست، آزادي شايعه پراكني نيست. آزادي ارجاف نيست.»19